۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

10" روز پدر "


آخ که چقدر روز پدر خوبه ، هر اندازه که از رسیدن روز مادر غصه ام می گیره در عوضش رسیدن روز پدر شاد و شنگولم می کنه .. خب البته اینم یه علت بزرگ داره ..
بابای من یه اخلاقای خاصی داره .. مثلن حتمن یه سری لباس های خاص با رنگ های خاصی می پوشه ، اصلن آستین کوتاه یا تیشرت نمی پوشه ، رنگای شاد و روشن زیاد دوست نداره .. هر طرح و مدلی رو هم نمی پسنده ..
اخلاق بابا اینجوریه که هر کسی هر کادویی براش بگیره ، اگه از اون خوشش نیاد 2-3 روز بعد اونو میده به من ، حتا اگه اون کادویی رو خود من خریده باشم .. اخلاقشه ، منم عادت کردم
اما خوبه ی ماجرا کجاشه ؟ اونجائیه که من هر سال می گردم ببینم بابام چی دوست نداره و من چی احتیاج دارم همونو واسش می خرم .. دو سه روز بعد هم همون وسیله میشه مال خودم ..
چهار سال پیش یه کیف پول خریدم ..
سه سال پیش سه تا شورت گل گلی خریدم ، ولی انصافن خیلی ناز بودن ، وقتی دادم به بابام یکم لبخند زد و گفت : من که از این شورت سوسولی ها نمی پوشم ..
دو سال پیش یه کراوات گرفتم ..
اما زهر مارم شد پارسال ، یه پیرهن واسش خریدم ، زد و خوشش اومد و گرفت واسه خوشش .. آی همچین خورد تو برجکم .. هنوزم که هنوزه دارم حسرتشو می خورم ..
سلیقه ی بابا داره تغییر می کنه و این مسئله بسیار بغرنج و نگران کننده شده برام ، موندم امسال چی براش بخرم که خوشش نیاد ..
پ . ن : خودم کفش اسکیتو خیلی دوست دارم ولی می ترسم ازش خوشش بیاد و ورش داره ، اون موقع اس که دیگه تا ناکجا آباد نا کجا آبادم یک جا تا ته می سوزه ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر