۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

49 " کفش دوزک "


امروز دلم گرفته بود .. بدجوری ..
با خودم گفتم برم یه دوری توی شهر بزنم حال و هوام عوض شه ..
دم دمای غروب بود ، دست فروش ها هم اومده بودن و گوشه ی خیابون بساط کرده بودن .. هوا خوب بود ..
تو حال خودم بودم و همینجوری داشتم قدم می زدم که چشمم افتاد به یک صحنه ی واقعن غافلگیر کننده ..
خدایا ، باورم نمیشه ، این یک عذابه یا یک نعمت الهی ؟!!
چیزی که میدیم باور نمی کردم ، اگه کنار آبشار نیاگارا هم بودن اینقدر لذت نمی بردم که اون لحظه آبشاری از شورت رو توی بساط یک دستفروش ، گوشه ی خیابون دیدم ..
چند لحظه مبهوت این صحنه موندم که طعنه های عابرها منو به خودم آورد ..
دست و پام می لرزید ولی خودمو کنترل کردم و کشون کشون رسوندم به شورتا ..
چه منظره ی زیبا و آرامش بخشی .. غرق تماشای شورت های رنگارنگ بودم که چشمم افتاد به خانوم تقریبن مسنی که کنارم داشت خرید می کرد ..
یک جین ، دو جین ، سه جین .. داشت جینی شورت انتخاب می کرد ..
حس کنجکاویم بسی بسیار گل کرد .. خواستم خودمو یه جوری سرگرم کنم اما نشد .. دیگه طاقت نیاوردم و بالاخره از خانوم مسن پرسیدم : ببخشید خانوم می پرسم ، اما این همه شورت !! بوتیکی چیزی دارین ؟!!
یه لبخند مهربونی بهم زد و گفت : نه پسرم .. راستش خدا قسمت کرده برام می خوام برم مکه .. خدا قسمت همه ی مشتاقاش کنه .. سوغاتی های سفرو دارم همینجا می خرم تا دیگه اونجا درگیر این چیزا نباشم ..
     : ایول ، کل فامیلو می خواین ببیندی شورت دیگه ..
خندید و منم ادامه دادم :
هی خانوم ، بازم شما ، فامیلای ما که میرن مکه وقتی برمی گردن میگن غریبه ، ما تو محشر و منا به یادت بودیم .. آخه یکی نیست بهشون بگه تو مکه و منا همه به یاد آدم هستن ، خیلی دوستمون دارین تو بازارهاش به یاد ما باشین ..
خلاصه ، هر دو تا خندیدم و رفتیم سراغ انتخاب شورت هامون ..
میون اون آبشار شورت ، چشمم افتاد به یه شورت که دیگه هیچ جوری نمیتونستم ازش بگذرم ..
یه شورت قرمز و خالخالی .. عین کفش دورزک .. وایییی .. وقتی خودمو تو اون شورت تصور می کردم تو پوست خودم نمی گنجیدم ..
برش داشتم و رفتم سمت فروشنده تا حساب کنم ، اومدم پولارو از جیبم دربیارم که خانوم مسن اومد جلو و گفت :
نه نه .. اگه من بذارم حساب کنی ..
بعد رو به فروشنده گفت : آقا اینو هم روی خریدای من حساب کن ..
     : نه خانوم ، مرسی .. منظورم از اون حرفا این نبود .. شما لطف دارین ، اما نه ..
خانوم : نه چیه ؟ بهت میگم بگیر ، آدم که سوغات مکه رو پس نمی زنه .. !!
پ . ن 1 : من امروز یه شورت سوغاتی گرفتم ..
پ . ن 2 : من ، دراز کشیدم .. شورتمم کنارمه .. روی بالشتمم .. اینجا تخت منه ، من و شورتم .. I LOVE YOU PMC

۵ نظر:

  1. فتیش شورت داری شما آقای غریبه؟
    :)))))))

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اوهوم .. اصلن یه وضی .. جای تو هم خیلی خالی بود :)))

      حذف
  2. سلام غریبه، این هم پیام نوروزی من (یاد رهبر افتادم :دی) که خواسته بودی:

    برای بیان آرزوی خوشی و خوشبختی تو سال نو، چی بهتر از گفته ی خود داریوش تو تخت جمشید، بهشت سنگی ای که برای بزرگداشت نوروز بنا شد:

    «داریوش شاه اندیشد: اورمزد یاوری بَرَد مرا، و این سرزمین را اورمزد بپایاد از سپاه دشمن، از سال بد (:قحطی و خشکسالی)، از دروغ (:پیروی از اهریمن). به این سرزمین میایاد، نَه سپاه دشمن، نَه سال بد، نَه دروغ. این را من [همچون] بخششی درخواست می کنم از اورمزد. این بخشش را اورمزد به من دَهاد.
    خدای بزرگ [است] اورمزد. که این بوم (:سرزمین) را داد (:آفرید)، که آن آسمان را داد، که مردم را داد، که شادی را داد، برای مردم.»

    نورزتان خجسته،
    دوستدارتان، مسعود دوموزی




    (غریبه جان، متنی که بالا نوشتم دقیقا ترجمه ی لغت به لغت متن فارسی باستانی بود که تو تخت جمشید هست، هرجا هم توضیحی خواسته بود یا چیزی باید اضافه میشد رو نوشتم. اینجا هم متن فارسی باستانش رو البته با آوانوشت لاتین مینویسم، که البته بدون نقطه و بقیه ی علایم سجاوندیه؛ اگه خواستی به پیامم اضافه ش کن. در آخر هم خیلی ممنون از اینکه دست به یه همچین کار جالب و با ارزشی زدی : )

    Dārayavauš xšāyaθiya manā Auramazdā upastām baratuv utā imām dahyāum Auramazdā pātuv hacā haināyā hacā dušiyārā hacā draugā abiy imām dahyāum mā ājamiyā mā hainā mā dušiyāram mā drauga aita adam yānam jadiyāmiy Auramazdā aitamaiy yānam Auramazdā dadātuv.
    baga vazarka Auramazdā haya imām būmim adā haya avam asmānam adā haya martiyam adā haya šiyātim adā martiyahyā.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مرسی دموزی جون ..
      خب من معمولن به چیزای با ارزش دست میزنم :))

      حذف
  3. والا الان موندم چی بت بگم غریبه! از دست تو ولی یادم باشه یه تیکه خوب آماده کنم برات! الان مخم تعطیله. دیازپام خوردم... باشه تا بعد

    پاسخحذف