۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

14 " روزه "

ااااااااااااااااااااااااا ، زبونتو بیار بیرون ببینم روزه داری یا نه ؟!! .. یادت بخیر ..

صبحی خواب آلود از جام بلند شدم .. کسی خونه نبود انگار .. طبق معمول رفتم تو آشپزخونه و یه چایی واسه خودم ریختم .. نون و پنیر و کره و مربا و یکم هم گردو .. همین ، مشغول خوردن شدم ، تقریبن به آخراش رسیده بودم که یهو مامانم اومد توی آشپزخونه و با صدای بلند و با تعجب گفت : وای غریبه ، مگه روزه نداری ؟ !!

آخ آخ آخ ، تازه یادم اومده بود روزه ام ، یعنی به سرم زده بود یه روز روزه بگیرم ببینم چه جوریه هی میگن سخته سخته .. عزممو جزم کرده بودم و سحرمم خورده بودم ..

از اینکه یادم رفته بود نادم و پشیمان بودم و داشتم از اتفاق بوجود اومده دپرس میشدم که مامان گفت :

خب اشکال نداره ، چون یادت نبود پس هنوزم روزه ات درسته ..

وای نمی دونین چه بال و پری گرفتم ، من هنوزم روزه بودم ، خب ، حالا دیگه باید خودمو سرگرم می کردم تا روزه داری زیاد اذیتم نکنه ..

مشغول ولگردی توی نت شدم ، غرق گشت و گذار بودم ، تقریبن طرفای ساعت ده بود که گرسنه ام شد ، یه بیسکوئیت باز کردم و همونجا پشت کامپیوتر مشغول خوردن شدم ، داشتم آخرین بیسکوئیتو می ذاشتم توی دهنم که یادم اومد آخ روزه ام .. اما خب به قول مامان چون یادم رفته بود اشکالی نداره ..

خلاصه یه چند ساعت بعد یه سیب خوردم اما یادم نبود ..

یه رانی و کیک خوردم اما یادم نبود ..

یه موز خوردم اما یادم نبود ..

یه مقدار آجیل خوردم اما یادم نبود ..

یه ساندویچ شامی واسه خودم درست کردم و خوردم اما یادم نبود ..

دم غروب هم یه چیپس فلفلی خوردم اما بازم یادم نبود ..

ربنااااااااااااا ..

دیگه نشستم پای سفره ی افطار ، اما با اینکه اون روزو روزه بودم نمی دونم چرا نتونستم زیاد افطار بخورم ..

: مامان ، چیه هی میگن روزه گرفتن سخته ؟ .. سختی ای نداشت !! ایرونی ها هم فقط مال گنده کردن یه چیزن ..

مامان : ای کارد بخوره توی شکمت ، منم اگه از خود صبح دهنم می چرخید و مدام یه چیزی می لومبوندم الان هیچی از گلوم پایین نمی رفت ..

پ . ن 1 : روزه امو و روزه اتون قبول باشه ..!!

پ . ن 2 : این پست مال غریبه ی 88 بود ، اما چون اون وبلاگ حذف شد و با این روزا بی مناسبت نبود غریبه ی 90 هم باهاش آپ شد ..

پ . ن 3 : دست تک تک آشپزهای پست قبل درد نکنه ، واقعن غافلگیر شدم ، اصلن انتظارشو نداشتم واسم یه چنین کاری بکنین .. بیشترین مزه اش سر این بود که مجانی بود .. از همتون هم ممنونم ، جلوی احساساتمو نمی تونم بگیرم ، یکی بیاد منو بغل کنه ..

پ . ن 4 : برای 1-2 ماه کامپیوتر یکی از دوستانو قرض گرفتم تا ببینم چی میشه ، پس فعلن بیخ ریشتون آویزونم ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر