۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

45 "پرده عروسی"


چقدر آرامش بخشه ساعت سه شب توی یه سکوت غزل گوش کنی .. واقعن آدمو تا ملکوت می بره ..
همینجور داشتم تو ملکوت واسه خودم می گشتم که در داروخانه باز شد و یه مادر و دختر اومدن تو ..
اینجور وقتا دلم می خواد خرخره ی یه همچین آدمای بی موقعی رو بجووم .. اما خودمو کنترل کردم و عین یه آدم متشخص پشت پیشخون ایستادم و گفتم : بفرمایین ..
مادره اومد جلو و گفت : آقا ببخشید ، یه سوال تخصصی داشتم ..
     : بفرماین .. در خدمتم ..
مادره : شما پرده دوز هم سراغ دارین ؟ ..
     : بعله ، چقدر هم تخصصی بود ، حاج خانوم ، ساعت سه شب دنبال پرده دوز می گردی ؟
مادره : چیکار کنم پسرم ؟ واسه دخترم خواستگار اومده ..
     : به به ، مبارکه ..
مادره : چی بگم ؟ مبارکش باشه ، اما از صبح تا حالا کارمون شده اینطرف و اونطرف رفتن .. این پرده دوزی هم قوز با قوز ..
     : حاج خانوم ، شما یه خرج پرده دوزی دارین ، پسرا یه دنیا خرج اینجوری ..
دخترک یکم ریسه رفت و مادره آروم تو صورت خودش زد و گفت : وای خاک به سرم ، مگه پسرا هم آره ؟
     : آره حاج خانوم ، پسرا هم آره .. دوره و زمونه عوض شده ، با زمان شما خیلی فرق کرده ..
مادره : وای آخرالزمان شده ..
     : هوم ؟ دیگه اونشو نمی دونم ، فقط می دونم پر خرج شده عروسیا .. بگذریم ، شما اگه هر جایی هم واسه پرده دوزی برین این وقت شب بسته اس ..
مادره : می دونم ، اومدم فقط یه آدرس بگیرم تا فردا راحت باشم ..
یکم فکر کردم ، یاد یکی از دوستان افتادم که پرده سرا داشت ، گفتم : من خودم یه آشنا دارم ، شمارو بهش معرفی می کنم ..
مادره : قیمتش چطوره ؟ زیاد گرون که نیست ؟
     : بستگی داره چه نوع پرده ای انتخاب کنین
مادره : مگه مدلای مختلف داره ؟
     : بعله خانوم ، جنس پرده ، طرح پرده ، یه آلبوم میده بهتون نگاه می کنین ، پرده های نصب شده اس ، هر کدومو خواستین سفارش میدین ..
مادره : آلبوم میدن ؟ ..
     : بعله ، من خودم آلبومشو دیدم ، انصافن پرده هاش جذابن ..
مادره یکم چادرشو کشید پایین و لبشو گاز گرفت و گفت : حالا ما آلبوم نمی خوایم ببینیم ، یه پرده ی معمولی چند در میاد ؟
     : گفتم مادر ، شما باید انتخاب کنین چی می خواین .. واسه کجا می خواین .. برای پذیراییه .. برای آشپزخونه اس .. اتاق خوابه ..
اینو که گفتم دخترک زد زیر خنده و مامانه دستپاچه گفت : نههههه .. منظورم اون پرده ها نبود .. از این پرده ها رو میگم ..
     : کدوم پرده ها ؟ نمونه ای چیزی آوردین ؟
دخترک دیگه رسمن وسط داروخانه از فرط خنده نشست و مادره هم بعد از کمی رنگ به رنگ شدن آروم گفت : منظورم پرده ی زنانگی بود ..
پ . ن 1 : آخه چه پی نوشتی بنویسم واسه این پست ؟
پ . ن 2 : و اینگونه بود که باز هم پیشاپیش از خاک بر سری بودن پست عذرخواهی کردم ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر